زن عشق می كارد و كینه درو می كند...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...

می تواند تنها یك همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....

برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ...

در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...

او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی....

او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ....

او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!

و این رنج است


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:زن, | 12:2 | نویسنده : سپید گل |

زیر باران با یاد تو میروم ، به دنبال جای پای تو ، تو را می پرستم من شبانه ، برای لحظه های شادمانه ، برای با تو بودن صادقانه ، می آیم من به پیشت عاشقانه ، به تو دل بستم من شاعرانه ، اما افسوس از درک زمانه ، چه زیباست راز زمانه ، اگر زندگی باشد یک ترانه .


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:زندگی, | 11:59 | نویسنده : سپید گل |
کلبه ای می سازم

پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود

که به زیبایی پروازکبوترباشد

چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار

رنگ دیوار اتاقش ازآب

پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس

عکس لبخند تورا می کوبم

روی ایوان حیاط

تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم

همه دلخوشیم بودن توست

وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست

کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود

عطر آن را با عشق

توشه راه گل قاصدکی می کردم

که به تنهایی تو سربزند

توبه من نزدیکی وخودت می دانی

شبنم یخ زده چشمانم در زمستان سکوت

گرمی دست تو را می طلبد
 

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:برای تنهایی دل من, | 11:53 | نویسنده : سپید گل |
-----------------------------------------------------------------------------------

دلم برای باران تنگ شده است
دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است ،
دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران .
بارانی که به من آموخت رسم زندگی را ،
دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان برای ابرهای سیاه سرگردان ،
در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم ،
مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه ابری
این روزها تنها یک قلب است که پر از درد دل است،
نمی داند درد دلش را به چه کسی بگوید
پس ای باران ببار که درد دلم را به تو بگویم
بگذار من نیز مانند تو و همراه با تو ببارم ببار تا خالی شوم
گاهی دلت نمیخواهد دیروز را بیاد بیاوری !! انگیزه ای برای فردا هم نداری !!!
و حال هم که گاهی فقط دلت میخواهد زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای از گوشه ترین گوشه ای که میشناسی بشینی و فقط نگاه کنی !!!!
گاهی دلگیری ....
شاید ازخودت ،
شاید از ...........!!!!

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1389برچسب:, | 21:34 | نویسنده : سپید گل |
 

   یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند

  عکس رد پا روی برف ها

 

  یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،نه آن گونه که می خواهم باشند

  

  یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم

 

 

که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

 

 یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم

 

 چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 دی 1389برچسب:, | 8:30 | نویسنده : سپید گل |

نتیجه تصویری برای حرفهای دل تنهای من


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، تنهایی ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 21 آذر 1389برچسب:, | 16:26 | نویسنده : سپید گل |
 
خدایا.....
خواستم بابت هر گناهی که کرده ام شمعی روشن کنم...
سوختنش را ببینم و جهنم را یادآور شوم...
اما گناهانم آنقدر زیاد بود، که ترسیدم دنیا را به آتش بکشم!
خدایا
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و و من به شانس نسبت دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد وتو را مقصر دانستم:
مرا ببخش...
الهی العفو....
خـدایا :
منم منم هایم را نبیـن ....
خودت خوب می دانی

"من بی تو هیچـــم"

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1389برچسب:, | 20:52 | نویسنده : سپید گل |
 
وقتـــــی "خــــــداونـــد" شــــرایـــط سختــــی را ،
پیـــش رویمــــان قـــرار مـــی‌دهـــــد. . . .

خــــودش نــــیز مــــا را در عبــــور از آن ،
یــــاری خـــواهـــد کـــرد. . . .

"زنــــدگـــــی" آســـان نیســـت. . . .
گــاهــــی "شـــادی" ، گــاهــــی "غصـــه"

امــا در هـــر بــالا و پـایــــین
درس‌هــایــــی مــی‌آمــوزیــد ،
کــه بـاعـــث قـــوی شــدنــتان مــی‌گـــردد. . . .

روزتـون ســرشــار از "لطـــف" و"محبـــت الهـــــــی"

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 28 مرداد 1389برچسب:, | 13:42 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 28 مرداد 1389برچسب:, | 13:16 | نویسنده : سپید گل |

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 مرداد 1389برچسب:, | 14:46 | نویسنده : سپید گل |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارسیان دانلود